˙·٠•●♥ دریـــــــــا ی عـشـــــق ♥●•٠·˙
نامم را پاک کردی... یادم را چه میکنی؟ یادم را پاک کنی... عشقم را چه میکنی؟ اصلا همه را پاک کن هر آنچه از من داری از من که چیزی کم نمیشود... فقط بگو با وجدانت چه میکنی؟ نکند آن را هم پاک کرده ای؟ نــــــــــــه ! شدنی نیست... نمیتوانی آنچه که نداشتی را پاک کنی.
غیرتـتــــــــ کجا رفتــــ
این تو نیستی که مرا از یاد برده ای این منم که به یادم اجازه نمیدهم حتی از نزدیکی ذهن تو عبور کند صحبت از فراموشی نیست ، صحبت از لیاقت است !!! مـیرم تا در غبــــار غـم فراموشت کنم ســـر در آغـــوش پشیمـانی گذارم تا تو را ای امیـــد آتشین با گـــــــریه خاموشت کنـــم رسم زندگی این است روزی کسی را دوست داری و روز بعد تنهایی به همین سادگی او رفته است و همه چیز تمام شده مثل یک مهمانی که به آخر می رسد و تو به حال خود رها می شوی چرا غمگینی ؟ این رسم زندگیست پس تنها آوازبخوان ......
ایستادن اجبار کوه بود،
رفتن سرنوشت آب
افتادن تقدیر برگ و صبر پاداش آدمی...
پس بی هیچ چشم داشتی حراج محبت کنیم که همه ی ما خاطره ایم! آنکه می رود فقط می رود ولی آنکه می ماند درد می کشد، غصه می خورد، بغض می کند، اشک می ریزد و تمام اینها روحش را به آتش می کشد و در انتظار بازگشت کسی که هرگز باز نخواهد گشت آرام آرام خاکستر می شود … آری ، این است خاصیت عشق یک طرفه …
چقدر تازگی دارد برایم... روزهایی که به امید آمدن کسی دل خوش نیستم... و شبهایی که از نیامدنش دلگیر نمیشوم!!! بی کسی هم عالمی دارد... خدایا... یک "مرگ" بدهکارم و هزار "ارزو" طلبکار،: خسته ام" یا طلبم را بده یاطلبت را بگیر...
هر جا دلت شکست قبل رفتن خودت جاروش کن تا هر ناکسی منت دستای زخمیشو رو سرت نذاره... این روزهــــا زیادی ساکتــــ شده ام حرفــــ هایم نمی دانم چــــرا به جای گلــــو ، از چشــــم هایم بیرونــــ می آیند . . .
راز چشمانت را هیچ کس نفهمید ولی من امروز رازش را فهمیدم راز چشمانت رفتنت بود … به من می گفت: انقدر دوستت دارم که اگر بگویی بمیر، میمیرم... باورم نمی شد... فقط یک امتحان ساده به او گفتم بمیر... سال هاست درتنهایی پژمرده ام... کاش امتحانش نمی کردم...
کاش می شد سرزمین عشق را در میان گام ها تقسیم کرد. کاش میشد با نگاه شاپرک عشق را بر آسمان تفهیم کرد. کاش می شد با دو چشم عاطفه قلب سرد آسمان را ناز کرد. کاش می شد با پری از برگ یاس تا طلوع سرخ گل پرواز کرد... عشق من کاش همانند این عکس میتوانستم در آغوشت بگیرم ...! گل من امیدوارم آغوش رقیبم برات گرم باشه......! عشق من کاش زود تر از این ها حرف دلمو بهت زده بودم کاش ... دلـم ...
بار آخر! دست آخر ! این روزها
هوایت که به سرم می زند
چگونه بگویم ؟ اصلا از چی بگم ؟ از این همه تنهایی ؟ یا از این مرحم تنهاییم که فقط سیگار شده ؟ ولی بدون این مرحم الان جای خالیه تورو واسم پر میکنه . منو درک میکنه . . . . . ! همون کارایی که تو هیچوقت نکردی . . . !!!!
گفتند:پس چرا ولش نمی کنی..؟!
گفتم:این تنها چیزیه که نمی دونم
زمــــانی کــــه معشوقه ات
از تجــــاوز تنهایی درد می کشــــید
تو بجــــای آنکه درکــــش کنی ترکــــش کردی نــــامرد !!
هنـوز ..
خیس خورده نگاه توست ..!!
نـازش بـدار ..!
که نلغــزد ..
از میان دستهایت ..!!
من ورق را با دلم بر میزنم !
بار دیگر حکم کن ، اما نه بی دل ! با دلت دل حکم کن ! ... حکم دل ...
هر که دل دارد بیاندازد وسط تا که ما دلهایمان را رو کنیم !
دل که روی دل بیفتد عشق حاکم می شود !
پس به حکم عشق بازی می کنیم
این دل من رو بکن حالا دلت را !
دل نداری ؟! بر بزن اندیشه ات را ...
حکم لازم !!! دل سپردن، دل گرفتن، هر دو لازم...
آب وهوای دلم آنقدر بارانی ست
که رخت های دلتنگیم را
فرصتی برای
خشک شدن نیست ...!
دیگر در هیچ هوایی ،،،
نمی توانم نفس بکشم !
عجب نفس گیر است
هوایِ بی تو بودن ...!